در حالی به پایان سال نزدیک میشویم که بالارفتن قیمت کاغذ اثر زیادی بر کاهش تولید کتاب، تیراژ مطبوعات و... گذاشته است. همچنین تولید «سررسید» نیز بهخاطر بالارفتن قیمت کاغذ همچون سالهای قبل رشد نداشته اما بازار آن از رونق نیفتاده و همچنان در شکلها و رنگهای گوناگون تولید میشود زیرا مشتری زیادی دارد! نخست به این پرسش بیندیشیم که سررسید چه کاربردی دارد؟
یکی اینکه صفحههای سفید زیادی دارد که میتوان از آنها برای نوشتن مطالب درسی و کاری و برنامهریزیها بهره برد و دوم اینکه تقویمی است که میتوان با استفاده از آن نظم بیشتری به کارها و قرارهای ملاقات داد و رخدادهای مهم را در نظر داشت. اما ما برای نوشتن مطالب درسی و کاری میتوانیم از یک دفتر یا دفترچه ارزانقیمت هم بهره ببریم و برای به خاطر سپردن رخدادهای مهم، قرارهای ملاقات و برنامهریزیهای روزانه و ماهانه هم که یک تقویم کوچک کفایت میکند.
هرچند اکنون که گوشیهای تلفن هوشمند هم فراگیر شده و در دسترس هستند، امکان بیشتری برای همه این کارها در اختیارمان میگذارند. پس استقبال از این همه سررسید که برخی از آنها بسیار گرانقیمت هم تولید و عرضه میشوند چه علتی دارد و چه مشکلی را رفع میکند؟ بموقع و در زمان مشخصشده که کمتر به قرارها و ملاقاتهایمان میرسیم، چون وقتشناس نیستیم و اگر هم ادعا کنیم که هستیم، حجم بالای ترافیک شهری را مانعی در نظر میگیریم که البته این آمیخته با توجیهتراشی هم است. زیرا نظم، برنامهریزی و وقتشناسی در زندگی ما کمتر دیده میشود. برای نمونه، اگر بموقع و در زمان مشخصشده هم جایی حضور یابیم یا کاری را انجام دهیم، قبل از هر چیزی تعجب دیگران را برمیانگیزیم. پس مسأله ما اینها نیست. هیچ پژوهشی هم وجود ندارد که در آن ثابت شده باشد که رونق بازار «سررسید» توانسته نظم، برنامهریزی و آدابدانی را گسترش دهد ولی آشکار است که جامعه «بیکتاب» آینده خوبی نخواهد داشت.
مسأله این است که در این چند دهه، تولید و سفارشدادن سررسید از سوی نهادها، شرکتها و سازمانهای دولتی و خصوصی بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از شهروندان هم اشتیاق زیادی به خرید آن نشان میدهند. این کالا را که به طور انبوه تولید میشود با شور و شوق به یکدیگر هدیه میدهیم، بهصورتی که گاهی در روزهای پایانی سال یا در پایان تعطیلات نوروز تعداد زیادی سررسید داریم که نمیدانیم با آنها چکار کنیم. این در حالی است که ناشرها و کتابفروشیها با وضع بسیار دردناکی مواجه هستند.
شوربختانه ناشرها از توان زیادی برای انتشار کتاب برخوردار نیستند و کتابفروشیها هم با در نظرگرفتن تخفیف ویژه و کارهای گوناگون در پی راههایی هستند بلکه چراغ خود را روشن نگه دارند. در چنین وضعیتی، ما اگر برای ابراز قدردانی در پایان سال یا برای هدیه نوروزی، کتابی را برای کارکنان نهادها، شرکتها و سازمانهای دولتی و خصوصی در نظر بگیریم و شهروندان هم به خرید سررسید «نه» بگویند، سه دستاورد خواهیم داشت. نخست اینکه پول خودمان را دور نریختهایم، دوم اینکه هدیه خوب و سودمندی را در نظر گرفتهایم و سوم اینکه، میتوانیم از تلخکامی ناشرها و رنج کتابفروشها بکاهیم.