جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران رویدادی علمی-فرهنگی است که به گفته برگزارکنندگانش از مهمترین جوایز دولتی حوزه کتاب در معرفی آثار برگزیده و شایسته تقدیر بخشهای مختلف است.
برخلاف جوایز مطرح جهانی همچون«پولیتزر ادبیات» یا «بوکر» و... که به محض اعلام نتایج آنها مردم علاقهمندی بسیاری به خرید آثار برگزیده نشان میدهند در کشور ما چنین خبری نیست.
تأثیر اعلام نتایج جوایز دولتی و حتی خصوصی ایرانی بر فروش کتابها آنقدر ناچیز است که حتی برای منِ ناشر هم محسوس نیست. هرچند که شاید بتوان گفت باز اوضاع و احوال جایزههای خصوصی بواسطه اندک اعتباری که برخی از آنها کسب کردهاند بهتر است. بواسطه همین نقش کمرنگ هیچگاه بهدنبال اطلاع از نتایج این جوایز برای انتشار آنها نبودهام؛ با این حال گمان میکنم تداوم نیافتن جوایز دولتی و اخلال در روند برگزاری آنها یکی از مهمترین دلایلی است که منجر به بیتوجهی مخاطبان ایرانی به نتایج این رویدادهای حوزه نشر شده است. البته همانطور که گفتم باز اوضاع و احوال جوایز خصوصی بهجهت کسب اعتبار، قدری بهتر است اما آنها هم به دلایلی از جمله مشکلات مالی گاه با توقفها یا حتی تعطیلی دائمی روبهرو میشوند که اعتبارشان را خدشهدار میکند.
چیزی که من از تأثیر جوایز دولتی بر فروش کتابها دیدهام این است که اغلب بهخرید حمایتی ارشاد ختم شده، و تعدادی از نسخههای کتاب برگزیده از سوی وزارت ارشاد خریده شده است. نکتهای که در همین راستا نباید از آن غفلت کرد این است که بخش مهمی از اعتباری که جوایز خارجی نظیر پولیتزر کسب کردهاند در نتیجه چندین دهه برپاییشان ایجاد شده است. اتفاقی که اگر درباره جوایز داخلی هم رخ بدهد میتوان کمی به شناخته شدن آنها امیدوار شد.
از سوی دیگر مخاطبان به روند بررسیهای جوایز دولتی بیاعتماد شدهاند، فراتراز این که کدام دولت سرکار باشد مردم از محدودیتهای پیش روی سیاستگذاران و داوران این جوایز خبر دارند. دست مسئولان جایزههای دولتی بنابر معذوریتهای مختلف بسته است، داوران آنها نمیتوانند هر جایزهای را انتخاب کنند یا حتی اجازه مطرح کردن نام برخی نویسندگان را ندارند. مخاطبی که کتابخوان حرفهای است اینها را میداند و طبیعی است که به نتیجه کار بیاعتماد شود.
از سوی دیگر حتی اگر فرض را بر این مبنا بگذاریم که جوایز تداوم داشته باشند و از سویی داوریها هم بدون هیچ محدودیت و اعمال نظری انجام شود باز هم با یک مانع مهم دیگر روبهرو هستیم. بخش عمدهای از بازار نشرمان بر فروش کتابهای عمومی و در رأس آنها حوزه ادبیات داستانی میچرخد و این در حالی است که مگر از میان این همه جایزه خصوصی و دولتی چند جایزه به حوزه ادبیات تعلق دارد! حتی اگر توجه ویژهای به آثار ادبی برگزیده داشته باشند در نهایت سالی نهایت دو – سه جایزه ادبیات داستانی بیشتر نداریم که حتی با وجود استقبال مردم هم تأثیر چندانی بر بازار نخواهد داشت.