نویسنده «تن تن و سندباد» گفت: ادبیات کودک و نوجوان از یک سو درگیر نویسندگانی است که با ویژگیهای یک اثر جذاب و دلنشین آشنا نیستند و از سویی با ناشرانی که این گونه از ادبیات را نمیشناسند.
امروز ۱۸ تیرماه روز ادبیات کودک و نوجوان نام گرفته است، روزی که مهدی آذریزدی نویسنده خوب کشورمان، دار فانی را وداع گفت، اما با آثاری همچون «قصههای خوب برای بچههای خوب»، قصههای تازه از کتابهای کهن و ... تا ابد در ذهن و یاد مخاطبان ماندگار شد. به همین مناسبت برای بررسی وضعیت ادبیات کودک و نوجوان به سراغ محمد میرکیانی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان رفتهایم. او از نویسندگان باسابقه کشورمان است، میرکیانی برنده کتاب سال نوجوان در سال ۱۳۶۵ و جشنوارههای دیگر مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از نویسندگان برگزیده ۲۰ سال ادبیات کودکان توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بوده است. همچنین در سال ۱۳۷۰ ترجمه مجموعه ۵ جلدی «قصه ما همین بود» میرکیانی، به زبان اردو و در پاکستان منتشر شد. سال ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی مرکز بینالمللی مونیخ آلمان کتابهای «پاپر» و «روزی بود و روزی نبود» وی را از در فهرست کتابهای مناسب خود قرار داد. کتاب «قصه ما مثل شد» وی، در سال ۱۳۸۶ از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. تاکنون از وی آثار متعددی همچون افسانه خوشبختی، پنج سنگ پند و قند، پهلوان حیدر، قصه ما مثل شد، شاید فردا نباشد، قصه خانه ما، تن تن و سندباد و ... منتشر شده است. مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است.
وضعیت ادبیات کودک و نوجوان را در حال حاضر چطور ارزیابی میکنید؟
ادبیات کودک را میتوان از جهات مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. ابتدا اینکه این گونه ادبی، رقبای بسیاری از جمله کالاهای تصویری، شبکه نماش خانگی، ماهواره، فضای مجازی و ... پیدا کرده است. به ویژه اینکه این مسئله در میان خانوادهها بدون نظارت بر کودک و نوجوان رواج یافته است. بخشی دیگر از مسائل این گونه ادبی به خالقان و فعالان عرصه ادبیات کودک و نوجوان مربوط میشود. در دهه ۶۰ بیشتر نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان فعالیت خود را از مطبوعات نظیر کیهان بچهها، رشد و ... آغاز میکردند. مطبوعات شورای بررسی آثار داشت که در مواردی اصلاح و تصحیح و گاهی با نویسنده جلساتی برگزار میشد و پس از نقد و بررسی یک مطلوب در نشریه انتشار مییافت. بنابراین بسیاری از ناشران کودک و نوجوان از طریق مطبوعات نویسندگان را میشناختند در حالی که اکنون برخی از نویسندگان آثار خود را به طور مستقیم در فضای مجازی عرضه میکنند یا مستقیماً به ناشران بخش خصوصی میدهند که چندان شناختی از عرصه ادبیات کودک و نوجوان ندارند. این شاعران و نویسندگان نیز زود به فراموشی سپرده میشوند.
یعنی روند منطقی و علمی در تولید فکر و فرهنگ نشده است. از یک سو نویسندگانی که با ویژگیهای یک اثر جذاب و دلنشین آشنا نیستند، در این حوزه قلم میزنند و آثارشان نیز به فروش نمیرسد و از سویی با ناشرانی مواجه هستیم که این گونه از ادبیات را نمیشناسند. البته کرونا وضعیتی ایجاد کرد که بسیاری از آن ناشران نیز از گردونه خارج شدند. به ویژه ناشرانی که سرمایه اندکی داشتند. کسی که میخواهد به عنوان یک نویسنده حرفهای مطرح شود باید یک روند منطقی و علمی را طی کند تا به عنوان نویسنده شناخته شوند. سلیقه، ذائقه و زبان کودکان و نوجوان را بشناسد و خودش دارای شناسنامه و امضا باشد. یعنی وقتی یک کتاب بازنویسی از من در کنار نویسنده دیگری میگذارید، تفاوت آن محسوس باشد.
بخشی از مشکل نیز مربوط به ترجمههاست و یکی از دلایل ناشران در روی آوردن به آثار ترجمهای این است که هزینه تصویرگری تالیفات بالاست اما برای ترجمه حق تألیف پرداخت نمیکنند و معمولاً کتابهای ترجمهای را با تیراژ بالا چاپ میکنند. اینها مشکلاتی است که باید فکری برای آنها شود. البته کاغذ هم به این مسائل دامن زده است و وضعیت خوبی را شاهد نیستیم. اما با همه این مسائل، ادبیات کودک و نوجوان از کم حاشیهترین و بیمسئلهترین ژانرها در کشور است.
به نظرتان همه این مسائل نشان از این نیست که ادبیات کودک و نوجوان در کشورمان رها شده است؟
واقعیت این است که ما مراکزی همچون کانون پرورش فکری، آموزش و پرورش، حوزه هنری و برخی ناشران دولتی را داریم که در این زمینه فعالیت میکنند. اما ناشران خصوصی هم پا به این عرصه گذاشتهاند و برخی از آنها بدون توجه به محتوا، با جاذبههای ظاهری کتابهای پرزرق و برق و با هزینههای بالایی را منتشر میکنند که فضای نشر کتاب کودک و نوجوان را به شدت تحت تأثیر قرار دادهاند. البته از نظر قانونی هم نمیتوان با آنها برخورد کرد، زیرا ناشری است که کار میکند. رسانهها میتوانند در این زمینه مؤثر باشند و آثار خوب، نویسندههای توانمند و دلسوز ادبیات کودک و نوجوان را معرفی کنند. ما اکنون چنین فضایی نداریم، زیرا وقتی کتاب من تجدید چاپ میشود با دشواری به یکی دو تا از خبرگزاریها خبر آن را میدهم تا انعکاس دهند. در این زمینه همه باید دست به دست هم بدهند.
عرصه ادبیات کودک نباید به روز ادبیات کودک و نوجوان در سال منحصر شود. هر روز به هر بهانهای باید بحث کتاب و کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان را مطرح کنیم، زیرا اگر آنها کتابخوان شوند ما مشکلی در بزرگسالی نخواهیم داشت.
با توجه به اینکه فیلم، انیمیشن و ... برای کودکان و نوجوانان جذابتر از کتاب است، اقتباس از آثار ادبی را چقدر ضروری میدانید؟
من از نویسندگانی هستم که بالاترین آمار را در آثار اقتباسی دارند. یکی از شیوههای علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به کتاب نیز همین اقتباس از منابع ادبیات داستانی روز است. به عنوان مثال دو ورژن رئال و انیمیشن از پینوکیو، هاکلبری فین، بینوایان، باخانمان، شازده کوچولو و ... تولید شده است؛ بنابراین یکی از منابع خوب برای ایجاد فضای بانشاط فرهنگی و علاقهمند کردن این گروه سنی به استفاده مناسب از ادبیات است. البته بخشی از آن به ذات این آثار برمیگردد یعنی آثار باید ظرفیت تبدیل شدن به کالاهای تصویری را داشته باشند. یعنی مثلاً زاویه نمایش بیرونی، شخصیتهای شگفتانگیز و متفاوتی، ضرباهنگ یا ریتم تند، زبان قابل فهم، ماجرای جذاب و ... داشته باشند که اینها ویژگیهایی است که یک اثر را برای تبدیل شدن به محصول تصویری آماده میکند. اما متأسفانه اکثر فیلمنامهنویسهای ما اهل مطالعه نیستند و تعاملی هم با نویسندهها ندارند.
اقتباس مانند کشف و شهود است. وقتی شما میخواهید اثری را تبدیل به کالای تصویری کنید باید بتوانید لایههای پنهان آن اثر را کشف کنید. راهش هم این است که اگر این آثار را نمیشناسند با نویسندهها تعامل داشته باشند و حقوق مادی آنها را بپردازند و مطمئن باشند که ضرر نخواهند کرد. در همه جای دنیا وقتی اسم یک کارگردان در تیتراژ میآید که بر اساس یک رمان است، همه کارگردان را فردی باسواد میدانند که از میان چندین کتاب، یک اثر را انتخاب کرده است. متأسفانه در کشور ما این مسئله را بد میدانند. زمانی که بنا شد به کارگردانها به عنوان سینماگر مؤلف جایزه دهند و آن را امتیاز دانستند، همه کارگردانها به فیلمنامهنویسی روی آوردند. در حالی که فیلمنامهنویسی هنر مستقلی از کارگردانی است و متأسفانه حضور ادبیات در عرصه تولید آثار تصویری خیلی کمرنگ است.
کتاب «تن تن و سندباد» یکی از آثار استراتژیک در عرصه فرهنگ است، آیا این اثر مورد اقتباس قرار گرفته است؟
«تن تن و سندباد» بیش از ۸۰ هزار نسخه یعنی در حدود ۴۱ چاپ از آن منتشر شده است. میدانید که شخصیتهای این اثر از شخصیت رمانهای مغرب زمین و مشرق زمین اقتباس شده است؛ بنابراین برای تولید اثر تصویری کاری نشده است. شاید هم یک علت این باشد که شخصیتهای تن تن و ... در دنیا شناخته شده هستند و ممکن است خیلی جذابیت نداشته باشند. اما بیش از ۲۶۰ قصهام مورد اقتباس قرار گرفته است که آخرین آن هم مجموعه حکایتهای کمال است. این اثر ۱۵۰ قصه است و فکر میکنم ساخت مجموعه تلویزیونی آن ادامه خواهد داشت.
به نظرتان کتاب یا خود مجموعه مورد استقبال بوده است؟
این کتاب سالها پیش منتشر شده است، یعنی حدود ۱۸ بار تجدید چاپ شده و در سال ۱۳۷۶ برنده تقدیری کتاب سال و جایزه اول کتاب کانون پرورش فکری شد و بسیاری دوست داشتند آن را به صورت مجموعه تصویری کار کنند، اما این اتفاق نمیافتاد. به هر حال کتاب اثر موفقی بود البته من نباید درباره آن صحبت کنم. اما به نظرم درباره مجموعه تلویزیونی نیز زحمت زیادی کشیده شده و فضایی که در حکایتهای کمال نوشتهام فضایی دوستداشتنی است. به نوعی مخاطب دوگانه دارد، یعنی هم برای پدر و مادرها به دلیل فضای نوستالژیک خاطرهانگیز است و هم برای بچهها تجربهآموز است. خود سریال هم به دلیل همین فضای متفاوت مورد استقبال قرار گرفته است. در واقع برای اولین بار در تاریخ تلویزیون در شهرک سینمایی غزالی، محله حکایتهای کمال ساخته شد و این اولین شهرک سینمایی نوجوانان است.
زمانی که من در سال ۸۰ در مرکز صبا بودم، آثار بسیاری از آثار نویسندگان کودک و نوجوان مانند افسانه شعباننژاد، غلامرضا بایرامی، ابراهیم حسنبیگی، محمد عزیزی، فرهاد حسنزاده و ... را به انیمیشن تبدیل کردیم. یعنی یک اثر ادبی باید در خود جاذبه برای اقتباس داشته باشد.
با توجه به اینکه نویسنده اصلی «تن تن» وقتی استقبال از اثرش را میبیند کتابهای دیگری هم مینویسد، فکر میکنید قهرمانهای شرقی همچون سندباد هم قابلیت این را دارند که تبدیل به مجموعه داستان شوند؟
این ظرفیت درباره شخصیتهایی مانند سندباد، علی بابا، پهلوان پنبه و ... وجود دارد، اما باید طرح داستان داشته باشیم. زمانی که کتاب «تن تن و سندباد» منتشر شد، برخی انتقاد کرده بودند که چرا میرکیانی این شخصیتها را نوشته و برخی گفته بودند این نویسنده شکست خورده است. البته برخی از کتابهایم قبل از «تن تن و سندباد»، مانند «قصههای خوب من» یک میلیون فروش داشته و مورد استقبال بوده است.
به هر حال شخصیتهای مغرب زمین دو دستهاند یک دسته مانند ژان والژان، رابین هود و ... ریشه در فرهنگ مغرب زمین دارند و از دل مردم به عرصه ادبیات راه پیدا کردهاند، اما برخی از آنها مانند تن تن، سوپرمن، تارزان و ... چند ملیتی هستند. از سویی هم تن تنهایی که در ایران منتشر شده، متنشان اصلاح شده است، در سفرهای تن تن تمام مردم مشرق زمین تحقیر میشوند و جالب است که تن تن کسی است که حکومتها را هم تغییر میدهد. بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای اروپایی، جهانی را تعریف کردند که میگویند متعلق به بچههای ماست و هر چه دوست دارند میتوانند انجام دهند و آزاد هستند؛ بنابراین کتابهای تن تن که در ایران منتشر شده، حذف یا سانسور شدهاند و من داستان «تن تن و سندباد» را به دلیل آگاهیبخشی به کودکان و نوجوان نوشتم.