بازرس شرکت دنیای ماه پیشونی از آغاز به کار و تشکیل این شرکت و در ادامه از وظایف و برنامهها گفت.
یکی از شرکتهایی که در عرصه نشر نام و آوازهای دارد و حرف و حدیث پیرامونش بسیار است، «شرکت توسعه محصولات فرهنگی هنری دنیای ماه پیشونی» نام دارد، این شرکت با دغدغه کمبود ویترین و کتابفروشی کودک در ایران تشکیل شد.
فکر تشکیل این شرکت از سوی انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک و نوجوان مطرح شدو این در حالی است که انجمن در مدت بیش از ربع قرن فعالیت خود دوبار اقدام به تاسیس فروشگاه کتاب کودک و نوجوان کرد. یکی در دهه ۷۰ در خیابان انقلاب و دومی در دهه ۸۰ (حدود سال ۸۶ و ۸۷) در طبقات هم کف و زیرزمین دفتر مرکزی انجمن واقع در خیابان حافظ. اما بنا به دلایلی از جمله بی توجهی به ساختار سرمایهگذاری اعضا و نحوه اداره فروشگاه، هر دو تجربه ناموفق بود.
پس از توقف تجربه فروشگاه دوم، انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان ایده راه اندازی و تاسیس شرکت سهامی خاص متشکل از اعضای داوطلب انجمن را مورد بررسی قرار داد و اولین جلسه هیات موسس شرکت توسعه محصولات فرهنگی هنری دنیای ماه پیشونی در تاریخ۱/۹/۹۱ برگزار و اعضای هیات مدیره انتخاب شدند.
هیات موسس شرکت ۱۳عضو (۱۲عضو حقیقی و یک عضو حقوقی) داشت. در همان جلسه اول از تمام اعضای هیات موسس تعهد کتبی اخذ شد مبنی بر اینکه پس از راه اندازی و شروع به کار شرکت بخشی از سهام اعضای هیات موسس ابتدا به اعضای داوطلب انجمن فرهنگی و سپس به سایر متقاضیان حوزه نشر کودک و نوجوان واگذار شود.
درباره جزئیات فعالیت این شرکت در باغ کتاب و در تمام عرصههای نشر کشور گفتوگوی مشروحی با بازرس این شرکت یعنی «عبدالعظیم فریدون» انجام دادیم تا صفر تا صد این شرکت و فعالیت آن را تشریح کند.
* یک مقدار درباره تشکیل شرکت دنیای ماه پیشونی توضیح بدهید، پیشنهاد اولیۀ آن با چه کسی بود؟
سال۷۴ آقای میرفخرالدین انوار معاون سینمایی وزارت ارشاد بود، او پس از جدا شدن از این مسئولیت، فکر تاسیس شهر کتاب را در ساختمان مرکزی در خیابان زرتشت پیریزی کرد. به صورت طبیعی برای راه اندازی شهر کتاب باید از یکسری افراد به عنوان مشاور دعوت میکردند که در آن زمان بعضی اعضاء انجمن کودک را دعوت کردند، زیرا انجمن تنها تشکلی بود که که همان سالها فعال بود.
مدت زیادی طول کشید تا شهر کتابِ مرکزی شکل گرفت و اولین فروشگاه شهر کتاب راه اندازی شد، بعدها شعبه های شهر کتاب گسترش پیدا کرد، البته همان روزها عدهای شروع به اعتراض کردند.
امروزه بالغ بر ۴۰ شهر کتاب در تهران وجود دارد و میتوان گفت بخش اعظم فروش کتابهای ناشران در این فروشگاهها انجام میگیرد.
در سال ۱۳۸۹ آقای علی اکبر اشعری به عنوان مشاور آقای قالیباف شهردار تهران،بنای راه اندازی باغ کتاب را گذاشت.
آقای اشعری برای آماده سازی باغ کتاب در بخش کودک با اعضاء انجمن کودک مشورت داشتند، و برای بخش بزرگسال هم با اعضاء اتحادیه ناشران و کتابفروشان نشستهایی داشتهاند.
آقای اشعری در مصاحبه با مجله صنعت نشر اتحادیه ناشران و کتابفروشان به شماره 56 مورخ اردیبهشت ۹۱ به سردبیری ریاست فعلی اتحادیه ناشران و کتابفروشان به صورت مفصل درباره باغ کتاب و فعالیتهای بخشهای مختلف از جمله عرضه کتاب آن توضیح دادهاند.
* پس تصمیم به ترکیب کنونی چه زمانی گرفته شد؟
آقای اشعری در جلسهای که با تشکلها داشتند اعلام کردند که بخش کودک را به انجمن فرهنگی کودک ونوجوان واگذار میکنیم و بزرگسالان را هم به اتحادیه ، پس از مدتی آقای اشعری از مدیریت باغ کتاب رفت و آقای مجید حسینی مدیرعامل شد.
این نکته را هم مطرح کنم که انجمن کودک امکان کارِ اقتصادی را نداشته و ندارد . باید کار اقتصادی به تعاونی کودک و نوجوان واگذار میشد. اعضای تعاونی هم کسانی هستند که ابتدا باید در انجمن عضو باشند و چون سرمایه گذاری توسط تعاونی کودک میسر نبود در سال ۹۱ هستهای ایجاد شد به نام «ماه پیشونی» . مجموعهای متشکل از ۴، ۵ نفر به عنوان هیات مدیره و بازرس ، که بنده آن زمان بازرس و جناب آقای رحماندوست بازرس علی البدل شدیم.
مراحل کار تنظیم اساسنامه و ثبت شرکت مدتی طول کشید. در تاریخ 19/5/93 اساسنامه شرکت جهت موافقت با نام شرکت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سپس نامه موافقت وزارت ارشاد در تاریخ 20/5/93 به اداره ثبت شرکتها ارسال شد. در اوایل سال ۹۳ مکاتباتی یا اداره ثبت شرکتها جهت تائید نام شرکت بعمل آمد. که متاسفانه اغلب نامهای پیشنهادی پذیرفته نشد.
و با پذیرش نام ارائه شده به اداره ثبت شرکتها، بالاخره آگهی ثبت شرکت در تاریخ 14/2/95 منتشر شد. با حضور آقای مجید حسینی که معتقد بود باغ کتاب باید به دو بخش تخصیص داده شود ، پروژۀ باغ کتاب تبدیل شد به یک مجموعۀ فرهنگی. که در آن سینما، کافیشاپ، کارهای علمی و غیره شکل گرفت . اینها دیگر نتیجۀ فعالیتها و برنامههای آقای دکتر حسینی بود. البته آقای حسینی در حین شکلگیری باغ کتاب مرتب مشاوره و مشورت میگرفتند.
ـ منظورتان از مشورت، نظرخواهی از هیات مدیره انجمن ناشران کودک است؟
خیر، با افراد بسیاری بود، با انجمن هم بود، برای بخش بزرگسال هم با اتحادیه ناشران و کتابفروشان گفتگویی کردند. با افراد خارج از این دو مجموعه هم بود، مثلاً روزی بنده به عنوان یک فرد حقیقی دعوت شدم، جلسهای۴، ۵ نفره از افراد دیگر هم بودند (خارج از انجمن) که پیشنهاداتی دارید. من استدلالم این بود که به علت دشواریِ رفت و آمد مردم به باغ کتاب، مردم استقبال نخواهند کرد . البته چند نکته را هم مطرح کردم اول اینکه بنده در حوالی میدان ونک فروشگاه داشتم و از ترافیک و قفل شدن مسیر خبرداشتم، بنابراین بعید میدانستم خانوادهها به خاطر خرید کتاب بخواهند به باغ کتاب بیایند، توصیه کردم کار را به خود انجمنها و اتحادیه بدهید آنها هر کاری خودشان میخواهند انجام دهند، آقای مجید حسینی اما به صراحت اعلام کرد که من به انجمن فرهنگی کودک نمیخواهم واگذار کنم!
ـ چه کسانی آنجا بودند؟
4، 5 نفر از ناشران در آن جلسه بودند. ایشان فرمودند: با بعضی از پیشکسوتان نشر هم که در گذشته در هیات مدیره اتحادیه عضویت داشتند مشورت کردم بعضی از آنها معتقد بودند به یک ناشر خصوصی بدهیم، حتی فردی را هم معرفی کردند، مثلاً گفتند به اینها ندهید به این آقا بدهید (لزومی به نام بردن نیست)، اتحادیه هم اعلام کرده بود ما نمیتوانیم کار اقتصادی انجام دهیم، پس تعاونیِ ناشران تهران مطرح شد، یکی دو جلسه هم داشتند بعد دیگر ادامه ندادند . شاید به دلیل آن گرفتاریهایی بود که برای تعاونی به وجود آمده بود و یا مسائل دیگری که من مطلع نیستم.
بالاخره آقای حسینی به اینجا رسید که حالا باید چه کار کنیم؟ هزینههایی به هر دلیلی صورت گرفته است، الان باید چه کنیم؟ برای بخش بزرگسال خبری از اتحادیه و تعاونی نشد؟ پس مزایده گذاشتند، قاعدۀ مزایده این است که باید در روزنامههای رسمی اعلام شود، پاکت در بسته ارسال شود و بعد مهلتی داده شود، و در حضور نماینده دادستانی و نماینده حقوقی موسسه و...، پاکتها را باز کنند، هر کسی که شرایط بهتری داشت برنده اعلام شود، عکسِ مزایدۀ موجود است؛
برای بخش بزرگسال کسی داوطلب نشد، البته بعضی از پیشکسوتان پاکتِ شرکت در جلسه را گرفته بودند! ولی به دلایلی در مزایده شرکت نکردند.
برای بخش کودک هم همین مسیر طی شد، علاوه بر فرم مزایده روزنامهها، برای تعدادی از ناشران و از جمله شرکت ماهپیشونی هم پاکت فرستادند.
ـ اولین نمایشگاهها را انجمن تشکیل داد؟
اولین نمایشگاههایی که در استانها برپا شد توسط انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان در دهه 60 و70 بود.
ـ راههای مختلفی را امتحان کرد؟
بله امتحان کردند، دهه۶۰ نمایشگاهی در پارک لاله داشتیم، جاهای مختلف حتی در شهرستان نمایشگاه کتاب کودک و نوجوان برپا میکردیم، از انجمن شروع کردیم، چون انجمن جزء اولین تشکیلاتِ فرهنگیِ ناشرین است که تشکیل شد و این به دلیل فقر مراکز توزیع کتاب کودک و نوجوان بود.
سرانجام، مزایده برگزار شد، برای بخش بزرگسال کسی در مزایده شرکت نکرد از سوی دیگر برای بخش کودک و نوجوان به شرکت ماه پیشونی تردید وجود داشت که شرکت بکند یا نه؟ بویژه اینکه آقای دکتر حسینی هم تمایلی برای واگذاری به این شرکت نداشت. و به این دلیل مساله واگذاری طول کشید.
ـ در بدو ورود؟
بعد از اینکه پاکتمزایده را برای ماهپیشونی ارسال کردند، هیات مدیره ماه پیشونی جمع شدند و گفتند در مزایده شرکت بکنیم یا نه؟ یکی از مخالفین من بودم.استدلالم این بود که باغ کتاب و فروشگاه کتاب با آن وسعت تا دو سال دیگر هم رونق نمیگیرد.
ـ در آن جلسه چند درصد مخالف و چند درصد موافق بودند؟
یادم نیست، استدلالهای مختلفی میشد، نمیدانم پسِ ذهنِ همه چه بود، ولی من مخالفِ بودم، خلاصه دوستان دلایل مفصلی آوردند. یکی از دلایل من این بود که چون اوضاع نشر خوب نیست، اگر شما از ناشران انجمن کودک پول بگیرید، و ورشکسته شویم، همۀ فعالیتهای ما در این ۳۴، ۳۵ سال گذشته زیر سوال میرود، آن زمان، بیشتر ناشرانی گلایه خواهند کرد که به لحاظ مالی مشکلِ بیشتری دارند! و تجربههای شرکت پکا و چند شرکت توزیع که حاصل کار جمعی ناشران بود، هم این دلیل را تائید میکرد.
لذا پیشنهاد دارم ابتدا محاسبهای انجام شود و هزینههای دو سال حضور در باغ کتاب مشخص شود، و هیات مدیره ۵۰، ۶۰ درصد هزینهها را بدهیم ولی پیگیر این مبلغ نباشیم؛ جلسهای هم در ادامه با اعضاء انجمن کودک و نوجوان برگزار کنیم و بگوییم هر کسی سهام مِیخواهد بپذیرد و بنویسد که پیگیر آن نخواهد بود. این پیشنهاد مطرح شد و همه قبول کردند.
ـ مبلغ را شما تعیین کردید؟
خیر، همگی محاسبه کردیم، گفتیم باغ کتاب دو سال سود نمیدهد، محاسبۀ هزینۀ دو سال را کردیم و قرار شدسهامداران هزینه دوسال اول را بدهند؛ امّا انشاءالله از سال سوم شرایط تغییر کند و درآمد و هزینه سر به سر شود. ولی مزیت این حرکت ایجاد ویترین جدیدکتاب کودک و نوجوان است.
در محاسبات نزدیک ۲ میلیارد تومان هزینۀ دو سال اجاره و حقوق و هزینههای جاری به دست آمد، ، پس قرار شد مبلغ ۲ میلیارد تومان سرمایه گذاری بدون برگشت برای دوسال اول پیشبینی شود.
این پیشنهاد را همه پذیرفتند، ۵ نفر اعلام کردند نصف مبلغی که محاسبه شده را می پردازیم و بقیه را هم به عنوان سهام عرضه کنیم، البته پیشنهاد دیگر این بود که اگر کسی داوطلب شد ما سهممان را میدهیم؛ و این را همه پذیرفتند، تا کار آغاز شود، جالب اینکه پس از یکسال هم ما نتوانستیم بقیه سهام را به اعضاء انجمن بفروشیم، مدام سراغ ناشران انجمن رفتیم، پس از یکسال توانستیم سهام را کامل بفروشیم.
پس اینگونه مزایده را پذیرفتید؟
بعد از آخرین تاریخ به ما زنگ زدند که در بین کسانی که آمدند، شرایط شما طوری بود که برنده شدهاید، این آخرِ قضیه بود که بعد هم آنقدر به چالش افتادیم تا به این قرارداد برسیم و قرارداد بسته شد و دوستان ما در آنجا مستقر شدند.
ـ رقم اجاره چقدر بود؟
۱۰۰ میلیون، هیچ کسی فکر نمیکرد در کشور صد میلیون تومان برای کودک نه بزرگسال در نظر گرفته شود، نزدیک ۴، ۵میلیارد هزینه کردیم و در نهایت پذیرفتیم که ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان هم اجاره بدهیم؛ در نهایت اعلام شد شرکت ماه پیشونی برند مزایده شده است.
ـ الان ما سال ۹۷ هستیم و شما از سال ۹۵ به عنوان بازرس در شرکت ماه پیشونی فعال هستید، عضو انجمن کودک و نوجوان هم هستید؛
بله من از دهه ۶۰ عضو انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان بوده ام و از سال 91 بازرس شرکت ماهپیشونی.
یک فروشگاه کتاب کودک نام ببرید؟!
ـ شما تجربه در برگزاری نمایشگاهها و فروشگاههای کتاب داشتید الان دربارۀ قابلیتهای این فضا صحبت کنید، برآورد شما در این دو سالی که آنجا بودید چیست؟ کارنامۀ حضورِ ماه پیشونی در آنجا به چه شکلی میبینید؟ ادامۀ مسیر را چگونه میبینید؟ آیا باز باقی میمانید یا نه؟
تنها مخاطبی که مرکزی برای خرید کتاب مورد نیازش را ندارد «کودک» است، شما اگر مرکزِ توزیع کتاب کودک در کلِ کشور میشناسید نام ببرید؛ در کل تهران شاید دو سه فروشگاه کودک باشد که آن هم فعال نیست، تقریباً همه ورشکسته هستند.و امکان دسترسی کودک برای خرید کتاب وجود ندارد و خانواده ها نه فرصت دارند و نه متاسفانه همت!
حدود ۲۵۰۰ کتابفروشی داریم، کتابفروشی را پیدا نمیکنید که ۱۰، ۱۵درصد کتاب کودک داشته باشد، کتابِ کودک کجا باید عرضه میشد؟ از دهۀ ۶۰ مدام میتینگ درست میکردیم، نمایشگاه سیار برگزار میکردیم، مناسبتهایی را بهانه میکردیم چون ما فروشگاهی و محلی برای توزیعِ کتاب کودک نداشتیم، ویترینهای ما هم شکست میخورد، دلیل عمدهاش این بود که دسترسی کودک به آنجا کم بود.
فرض کنید شما برای فرزندتان میخواهید کتاب بخرید، فاصله شما تا نزدیکترین کتابفروشی به منزلتان چقدر است! و اگر در یک کتابفروشی حاضر شدید چند درصد کتاب کودک در آن کتابفروشی هست؛ حال آنکه کلیه کتابهای ناشرین کشور که علاقه به عرضه کتابشان در باغ کتاب داشته اند، هست!
بنده ۳۷ سال است که در کارِ کتاب کودک و نوجوان مشغول هستم نباید فکر کنم که چه باید کرد! کتابهایی که میآید چگونه توزیع شود؟ تولید میکنم، ولی نباید تلاش کنم که کتابها عرضه شود؟ و حال که فرصتی فراهم شده است باید در اثر اختلاف غیر کارشناسی آنرا کنار گذاشت.
ما اصلاً کتابفروشی نداشتیم که بچهها بیایند، تصور هم نمیکردیم که باغ کتاب اینگونه شود، اگر هم اتفاقی شد و اقبالی شد به خاطر کتابفروشیها نبود، نه برای کودک نه برای بزرگسال؛ آن فعالیتهای جنبی موجب جذب مردم به باغ کتاب شد، به ویژه سینما، همانند مجتمع کوروش، آن جمعیت به خاطر سینما است که به مجتمع کوروش میروند. آیا به دلیل وجود فروشگاههای بوتیک و لباسفروشیها و غیره رونق گرفته است؟ چرا پاساژهای دیگر چنین نیست؟
باغ کتاب به خاطر فضاسازیهایش رونق گرفت فضاهایی چون کافی شاپ، گردش علمی، سینما و اینها موجب شد که مردم به باغ کتاب بروند، و آنهم اکثراً فقط یک بار بخاطر مشکلات رفت و آمد به باغ کتاب میآیند. همانند اقبال مردم از شهر آفتاب.
ـ اول فروشگاه راه اندازی شد بعد سینما یا هر دو با هم بود؟
اول فروشگاه، ولی اختلاف زمانیشان خیلی نبود.
ـ یک برآوردی میتوانید قبل از تاسیس سینما داشته باشید؟
رشد کمی کرد، اما اینها موجب حضور بیشتر مردم شد.
ـ البته فضای جدیدی مانند باغ کتاب برای خانوادهها جالب است که حداقل یکبار بیایند.
البته برای یک بار، اما شما برای اینکه برای فرزندتان کتاب کودک بخرید میروید باغ کتاب؟
ـ مانند شهر آفتاب که سالهای اول خیلی استقبال شد.
بله، من از مخالفانِ انتقال نمایشگاه کتاب به شهر آفتاب بودم، دلایل مختلفی داشتم از جمله دوری راه و ترافیک و زمانِ رسیدنِ مردم که در همین خبرگزاری فارس هم اعلام کردم، سال اول وقتی استقبال را در شهرآفتاب دیدند شروع کردند به گفتن اینکه حق با ما بود ، نمایشگاه کتاب هرجا باشد مردم اقبال نشان میدهند و...؛ گفتم حالا صبر کنید، امسال مردم به شهرآفتاب نیامدند که کتاب بخرند بلکه آمدهاند ببیند شهر آفتاب چیست و کجاست؟ سال بعد همه گلایه کردند و گفتند باید برگردیم، گفتم آن بارِ اول بود. شهرآفتاب پاتوقِ مردم نمیشود، فقط یکبار میآیند.
البته باغ کتاب رونق گرفت و مردم استقبال کردند، ما به این رسیدیم که این حرکت را گسترش دهیم بنابراین تصمیم گرفتیم به محرومترین استان کشور رفته و در آنجا فروشگاه ایجاد کنیم، ۲ هزار متر در بندرعباس فضایی اجاره کردیم و مشغول آماده کردن فضا هستیم، از یک فرد حقیقی هم فضا را اجاره کردیم نه از دولت و نه از شهرداری. داریم فضایی دو طبقه و به مساحت دو هزار متر را آماده میکنیم؛ میگویند منطقه محروم کتابفروشی ندارد، اما ما به بندرعباس رفتیم و در حال آمادهسازی در محیطی بزرگ هستیم؛ اما در مقابل، دوستانی که منتقد اصلی بودند و نظراتشان برای من قابل احترام است رفتند قم، افتتاحیه فروشگاه ۲۵۰۰متری! اگر بد است که در قم هم فروشگاه۲۵۰۰متری است! البته ما استقبال میکنیم، میگوییم کارِ خوبی کردند، اما چرا اینجا نیامدند؟و چرا از اینجا انتقاد میکنند و ماهیت اکثر انتقادات برای هر دو باید یکی باشد؟
ما شعبۀ دوم را در محرومترین منطقه کشور که بندرعباس است ایجاد کردیم و فکر کنم حداکثر تا یک ماه دیگر افتتاح شود، چند ماه است در آنجا تلاش میکنیم؟! اگر باغ کتاب را شهرداری آماده کرد، بندرعباس را که خودمان آمادهسازی کردیم، پارکینگِ طبقاتی بود آنجا را درست کردیم، هر چه پول داشتیم گذاشتیم در راهاندازی فروشگاه بندرعباس و هزینه کردیم تا آنجا تاسیس شود.
نکتۀ بعد اینکه ما نه برای باغ کتاب و نه برای بندرعباس تا الان یک ریال هم وام نگرفتیم! اگرچه همکاران عزیزی در گذشته فروشگاهی در خیابان فلسطین خریداری کردند و وامها و مبالغ بسیار کلانی از ارشاد گرفتند و با چندین برابر خرید فروختند، اما امکان ادامه کار هم فراهم نشد. پس انتظار داریم کمک کنند ما هم گرفتار سرنوشت آنها نشویم.
ـ آنجا را به پیشنهاد چه کسی راه اندازی کردند؟
از اعضای محترم هیات مدیره اتحادیه و اعضای صنف بودند. اینها فروشگاه را راه انداختند، وام هم گرفتند، ۲ میلیارد هم فروختند، هیچ کسی هم نگفت چرا! الان ما دو فروشگاه داریم، یکی باغ کتاب با 4 هزار متر فضا برای کودک و نوجوان دو هزار متر هم در بندرعباس در حال تکمیل است، این حرکت قابل تقدیر است یا نیست؟ باید کمک کرد تا عرضه کتاب کودک و نوجوان رونق بگیرد یا تلاش کنیم متلاشی شود؟ کدام به صواب نزدیکتر است؟
قصد داریم در استانهای دیگری هم شعبی راه اندازی کنیم، به فکر بچهها باشیم و کمک کنیم. چه کسی غیر از تیم انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان به عنوان تشکلی نهادینه میتوانست چنین کاری بکند؟ در سالِ گذشته در اتحادیه جلسهای گذاشتند و آقای دهقانی رسماً اعلام کرد: موضوع باغ کتاب از سال ۱۳۸۷ مطرح شد و اعضای هیات مدیره سه دوره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در جریان این موضوع بوده اند و حتی در آن سالها مساله استفاده از باغ کتاب و بحثی شبیه آن که ناظر به ایجاد فروشگاههای بزرگ در نقاط مختلف تهران بود، مدنظر هیات مدیره اتحادیه بوده است و هیچ گاه هم مخالفتی با ساخت یک کتابفروشی بزرگ در این مکان از طرف هیات مدیره صورت نگرفته است. حتی تلاش ادوار مختلف هیات مدیره با شورای شهر تهران منجر به مصوبهای شد که هر منطقه شهرداری موظف است یک مجتمع حداقل 5 هزار متری برای کتاب و محصولات فرهنگی تاسیس کند(آییننامه حمایت از ناشران، موزعین وکتابفروشان بر اساس متن مصوبه جلسه ۲۴۷ شورای اسلامی شهر تهران به تاریخ ۸ دی ۸۸).
نکته دیگر اینکه آقای دهقانی در جمع اعضای صنف در اتحادیه ناشران اعلام کرد: شرکت «ماه پیشونی» مکان باغ کتاب را به مدت سه سال اجاره کرده که الان نزدیک به یک سال آن گذشته است. اگر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران شرکت فراگیر دیگری تاسیس کند که اکثریت قریب به اتفاق صنف، عضو این شرکت باشند، چنانچه آنها بخواهند این مکان را اجاره کنند، ما با کمال میل آمادگی داریم که حقوق مان را در رابطه با اجاره محل باغ کتاب، به شرکت جدید واگذار کنیم. (دفترچه گزارش به صنف آقای دهقانی).
ـ استانها را چگونه انتخاب میکنید؟
بندرعباس را یکی از دوستانِ ناشر معرفی کرد، ما رفتیم با مالک حقیقی ساختمان مذاکره کردیم، ۴، ۵ ماه طول کشید درباره فروشگاه دیگری داریم در صحبت میکنیم که هنوز به توافق نرسیدهایم.
گردشِ بندرعباس به چه شکل خواهد بود؟
فردی به عنوان مدیر منصوب شده است نیروی انسانی گرفتیم؛ ماهپیشونی یک فروشگاهِ زنجیرهای است. خریدش متمرکز است، پرداختها و حساب و کتابهایش هم متمرکز است.
ـ شهرهای بزرگ بیشتر مدنظرتان است؟
نه، هر جایی که امکانی برای ما وجود داشته باشد. دلیلش هم این است که اصلاً ما آنقدر تمکنِ مالی نداریم که بگوییم ۵۰ فروشگاه ایجاد میکنیم، هر جا که امکانی باشد در حد توانمان انجام میدهیم
ـ دورۀ اجاره سه ساله باغ کتاب چه زمان تمام میشود؟
یکسال و اندی دیگر باقی مانده است.
ـ در شرایط کنونی با وضعیت فعلی کتاب، به صرفه است که شما روی چنین فروشگاهی هزینه کنید؟
به شکل فردی منطقی نیست، اگر بخواهید به صورت فردی هزینه کنید راه اندازی فروشگاه بندرعباس منطقی ندارد و ضرر است. شما فروشگاه ۲۰ متری کودک را در حجم اینطوری نمیتوانید نگه دارید. هیات مدیره ماهپیشونی شامل ۵ نفر است، فکر کنم ۱۵۰ سال تجربۀ این ۵ نفر باشد، یعنی پشتوانۀ این کار ۱۵۰ سال تجربه است، کم است؟
ـ با این فرض چرا بندرعباس را قبول کردید؟
همینطور که باغ کتاب را قبول کردیم و فکر نمیکردیم راه بیفتد... قضیه این است که آیا باید فقط درتهران کار کنیم؟ اگر جای دیگر هم باشد میرویم، ما یک اصل داشتیم، گفتیم تا جایی که توان داریم پیش میرویم، اصل بدیهی ما این است که توفیق حاصل شود.
* در واقع فروشگاه خرج خودش را تامین کند؟
بله، خرجِ خودش را تامین کند، و ما بتوانیم ویترین کتاب کودک را افزایش دهیم. خط قرمزِ ما ضرر زیاد دادن است، هر جای کشور برویم و ببینیم ضرر نمیدهد استمرار پیدا میکند، اگر ضرر غیر قابل تحمل بدهد ممکن است آن را متوقف کنیم. به مالک فروشگاه بندرعباس هم گفتیم تا زمانی که توان اداره داریم اینجا را به شما نمیدهیم.
* قرارداد بندرعباس چند ساله است؟
۵ ساله است.
ـ تفاوتش چیست؟
تفاوتش این است که باغ کتاب مقداری امکانات داشت، اما ما در بندرعباس نزدیک به 2 میلیارد تومان هزینه کردیم، فقط یک پارکینگ بود و ما آن را درست کردیم، هزینۀ ساخت و ساز زیاد بود، چه کسی این کار را میکند؟ هر کسی برود ما دستش را میبوسیم. تصور کنید با دشمنسازی کار پیش میرود؟ اصلاً جلو نمیرود، رقابت با حسادت متفاوت است، باید رقیب و رفیق هم باشیم؛ با حسادت و سنگ اندازی کسی جلو نمیرود؛ ما باید کمک کنیم تا جوانها هم یاد بگیرند رقابت کنند نه حسادت؛ اما الان این اتفاق را نمیبینیم
ـ بزرگترین تجربۀ شما در باغ کتاب چه بود؟
وحدت و کنار هم قرار گرفتنِ دوستانِ قدیمی کودک با وجود اختلاف سلیقهها.
ـ چند هزار جلد آنجا عرضه میشود؟
حدود سی هزار عنوان کتاب.
ـ در کتابهایی که عرضه کردید طی این چند سال مشکلی یا موردی برای عرضۀ یک کتاب به وجود آمده است؟
معمولاً ما در بحث کتاب کودک ممیزی نداریم، نمایندگان ما در باغ کتاب کتابها را نظارت میکنند و مراقب هستند. البته در این مدت موردی پیش آمد که یکی از همکاران متوجه شد و بلافاصله به مدیرمربوطه نشان داد و کتاب را جمع کرده بودند.
ـ پس نظارت همراه بر عرضه برای شما اصل است؟
بله ولی هیچ ناشری در کشور نیست که بگوید من کتابم را بردم باغ کتاب و آنها کتابم را نپذیرفتند، اگر یک نفر هست بیاید و به من بگوید.
نه تنها ناشران تهرانی، بلکه در کل کشور، یعنی در بندرعباس هم اگر ناشری کتاب کودک را برای باغ کتاب بیاورد از او میگیریم، ما کتابها را ممیزی نکردیم، بلکه نظارت کردیم، برای عرضه کتاب در باغ کتاب شما ناشری را پیدا نخواهید کرد که بگوید کتاب من را نگرفتند.
ـ به روز کردن و ریفرِش کتابها به چه شکل است؟
خیلی وارد این مسئله نمیشویم. معمولاً کتابها هیچوقت به علت اینکه فروش نداشته جمع نمیشوند.
ـ معمولاً از چه سالی تا چه سالی کتابها عرضه میشود؟
سال تولید قرار ندادیم، در این زمینهها خیلی باز عمل میکنیم، یعنی گفتیم هر کسی هر کتابی دارد بیاورد، مشکلی از بابت عرضه نداشتیم.
ـ الان میتوانید آمار بدهید از هر ناشر چقدر کتاب گرفتید؟
فکر میکنم حدود ۲۹۰ ناشر با حدود ۳۰ هزار عنوان کتاب.
ـ چند ناشرِ کتاب کودک داریم؟
نزدیک ۳۰۰ ناشر فعال و نیمه فعال.
ـ پس مدعی هستید از همه ناشران کتاب دریافت کردهاید مگر ناشری خودش نیاورده باشد.
بله. جالب است که بگویم کتابهای مخالفان باغ کتاب بیشتر فروش میرود [میخندد] در بزرگسال هم همین است، مخالفترین ناشران بیشترین فروش را در آنجا دارند، حالا این حرفها چطوری جمع میشود؟!
ـ الان مخالفان چه کسانی هستند، کل اتحادیه ناشران مخالف شرکت ماه پیشونی و باغ کتاب هستند؟
خیر، مخالفان هم تاکنون دلایل متناقضی ارائه کرده اند. اگر دلایل مخالفت را احصاء میکردند و در یک مناظره حضوری مستندات را طرفین ارائه میکردند، تکلیف روشن بود. اگر برای شما امکان دارد میزگردی با حضور نمایندگان طرفین تشکیل دهید تا محل نزاع به صورت مستند معلوم شود تا بتوان راه حل پیدا کرد و از استمرار نزاعهای فرسایشی و اختلافافکنان فاصله گرفت.
ـ یعنی از سال ۹۱ تا ۹۶ نظرشان برنگشته است؟
برنگشته، یک زمانی مصاحبه میکردند میگفتند شهر کتابیها رانتخوارند.
ـ بعد از دو سال باغ کتاب به سوددهی برای شما رسیده است؟
بله.
ما رسما خط قرمزها را اعلام کردیم
ـ یعنی کسانی که در این امر مشارکت کردند، راضی هستند؟
بله اگر راضی نبودند بندرعباس را ایجاد نمیکردند؛ البته با آن خط قرمزی که عرض کردم، ما رسماً خط قرمز را اعلام کردیم.
ـ شما شرکت سهامی عام هستید؟
خیر، شرکت سهامی خاص هستیم، قرار نبوده شرکت سهامی عام باشیم، دور هم جمع شدیم و شرکت سهامی خاص ایجاد کردیم. عزیزان ناشر دیگر هم میتوانند چنین شرکتهایی را تشکیل دهند و فعالیت کنند شاید مرهمی بر زخم دیرینه توزیع و عرضه کتاب کودک و بزرگسال باشد.
ـ منابع مالیاش از ناشران است؟
شخصی است و تاکنون یک ریال هم وام از هیچ جا نگرفتهایم. البته علاقهمندیم که در قالب قانون برای گسترش کتابفروشیهای بیشتر وام در اختیارمان قرار دهند.
ـ راجع به جایگاه اتحادیه، انجمنها صحبت کنید و شما جایگاه این سه را در چه مرحلهای میبینید؟
اتحادیه یک جایگاهِ صنفی و قانونی دارد، تشکلها یک جایگاهِ فرهنگی دارند، در واقع تشکلها باید یک کارِ تخصصی بکنند نه کار صنفی، تشکلها جواز صادر نمیکنند، دنبالِ ادارۀ مالیات و بیمه و...، اینها کارهای صنفی است، ولی انجمنها کارهای فرهنگی میکنند، جلسه تشکیل میدهند، نمایشگاه برپا میکنند، جلسات تخصصی و آموزشی و مشورتی میگذارند، انجمنها کارِ تخصصیِ فرهنگی میکنند، اتحادیه کارِ صنفی میکند. طبق قانون، اتحادیه حتی نمیتواند نمایشگاه برگزار کند
ـ شما فرمودید اتحادیهها جواز میدهند، در مورد مجوز گرفتن برای فروشگاههای باغ کتاب بفرمایید.
ما در مسئله دریافت مجوز، درست است تاخیر کردیم، البته در تاریخ۹۳/۵/۱۹ ثبت شرکت ماهپیشونی را به وزارت ارشاد اعلام کردیم، ولی دلیلِ تاخیرمان هم این بود که فکر میکردیم زیر پوششِ شهرداری هستیم و نیازی به مجوز نداریم، تصورمان این بود که چون با شهرداری و نشر شهر قرارداد داریم، به مجوز مستقل نیازی نداریم؛ وقتی تذکر دادند پیگیر شدیم، مدارک را ارائه کردیم که الان مسیرش در حال طی شدن است. طبق مصوبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی و تبصره ماده 2 قانون نظام صنفی مصوب۹۲/۶/۱۲ناشرین و کتابفروشها باید از ارشاد مجوز بگیرند و نیازِ قطعی به مجوز اتحادیه ندارند. برای همین ازحدود ۱۷هزار ناشر و کتابفروش هزار و اندی عضو اتحادیه هستند کسی هم نمیتواند این فروشگاهها را خارج از روند اداری و قانون نظام صنفی ببندد.
ـ ایرادی که اتاق اصناف گرفته در راستای مجوز
خیر ، ما بعد از تذکر اتاق اصناف، اقدام به گرفتن مجوز از اتحادیه و ارشاد و ... کردهایم، اما اگر فرض این باشد که ما صنف باشیم و تبصره و ماده 2 قانون صنفی شامل حالمان نشود که میشود. باید مجوز از اتحادیه بیاوریم، امّا قانون میگوید که اتاق اصناف باید پس از ارائه نامه از طرف اتحادیه در کمیسیون مربوطه بررسی کند، وسپس نظرش را به اتحادیه مربوطه اعلام کند. اتحادیه موظف است که دوبار اخطار کند تا طرف مقابل اقدام به دریافت مجوز کند و در صورت استنکاف، از مجاری قانونی اقدام به جلوگیری از فعالیت کند نه اینکه یکباره اعلام جلوگیری از فعالیت کند که این خلاف وظایف اتاق اصناف است و در حال حاضر صدها فروشگاه کتاب بدون مجوز هم در حال فعالیت هستند . البته هیچ مستندی هم نسبت به ارجاع نامه اتحادیه به اتاق اصناف برای باغ کتاب ارائه نشده است و معلوم نیست که این رابطه خارج از اصول توسط چه کسی برقرار شده است.
ـ پس شما در حال انجام مسیر مجوز هستید؟
بله و داریم مراحل اخذ مجوز را طی میکنیم.
ـ از اعضای هیات مدیره یا اعضای موثر در شرکت ماه پیشونی چند نفر برای انتخابات اتحادیه نامزد شدند؟
آقای دهقانی و آقای توکلی. ولی من عضو هیات مدیره نیستم، از هیات مدیره همان دو نفر هستند که دورۀ قبل هم بودند.
ـ پدرتان هم همین شغل را داشتند؟
خیر. من مدتی در آموزش پرورش فعال بودم، در سال ۵۹ معاون آموزش و پروش منطقه ۹ و در سال ۶۸رئیس آموزش و پرورش منطقه ۱۰ شدم، جوانترین رئیس آموزش و پرورش بودم تا سال ۸۰ هم در آموزش و پرورش بودم . و موسسه انتشارات مدرسه را تاسیس کردم، از سال ۷۰ تا ۷۲ هم مدیر انتشارات و گرافیک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم، اما در سال ۸۱ از آموزش و پرورش و فعالیت دولتی خارج شدم.
ـ از اوایل کارتان بگویید.
من سال ۶۱ به مجله رشد معلم رفتم، بعد مسئول بخش کتاب در دفتر انتشارات کمک آموزشی شدم، بعدها انتشارات مدرسه را در سال ۶۲ تاسیس کردم ولی در این مقطع دو سال رئیس آموزش و پرورش منطقه ۱۰ تهران شدم و دوباره برگشتم.
ـ اولین کتابی که به عنوان ناشر منتشرکردید چه بود؟
فکر میکنم سال ۶۲ «رازِ قلعه سرخ» بود که اولین کتاب انتشارات مدرسه بود.
نام انتشارات مدرسه از اول مدرسه بود.
بله آقای دکتر حداد عادل این اسم را تعیین کرد، ولی مدیر و موسس آن من بودم .
ـ محراب قلم چه زمانی رفتید؟
محراب قلم سال ۱۳۶۰ تاسیس شده است.
ـ چرا به این نتیجه رسیدید که محراب قلم را باید تاسیس کنید؟ علاقهتان بود؟
فعالیت محراب قلم از سال ۶۰ توسط یک جمع 5 نفره شروع شده بود، سالی یکی دو تا کتاب چاپ میکردند چون آن زمان کتاب کودک در کشور کم بود، در سال ۱۳۶۸یکی از اعضاء از مجموعه رفت و من وارد «محراب قلم» شدم، و در سال ۱۳۷۲به تنهایی عهده دار مدیریت آن شدم.
ـ الان در محراب قلم چند عنوان منتشر کردید؟
حدود ۱۵۰۰ عنوان.
ـ از عملکردتان راضی هستید؟
کتابهای من مانند فرزندانم هستند، من کتابی دارم که ۱۵تا ۱۷ سال است برای انتشار یک جلدش زحمت کشیدم، در بخش کودک و نوجوان در کشور کسی چنین کاری نکرده، تولیدکتاب مرجع محراب به ویژه تولید فرهنگهای فارسی و فرهنگهای اعلام، از سال ۱۳۷۲ شروع شده است و هنوز یکی از مجلدات آن تمام نشده است، اینها مانند فرزندان من هستند، من عمرم را گذاشتم برای بخشی از کتابهایی که دیگران چاپ نکردهاند.
ـ آیندۀ اتحادیه ناشران و کتابفروشان را به چه سمتی میبینید؟
واقعیت این است که دو دورۀ قبل اصرار کردند که من بروم هیات مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان اما نپذیرفتم، یک دوره هم رئیس هیات مدیره انجمن کودک بودم، این دوره هم اگرکاندید هستم به دلیل این است که اعتقادم بر این است که اگر کشور مشکل دارد به دلیل مدیرانی است که تجربه و تواناییِ لازم برای مدیریت را ندارند، من ۴۲ سال سابقه کار اجرایی دارم، تا پست معاون وزیری هم رفتم، اگر الان کاندیدا شدم برای این است که احساس کردم اعضایی ممکن است کاندید شوند که تجربه مدیریت را نداشته باشند. اعتقادم بر این است که کسی که در سیستم شخصی خودش نتوانسته تواناییهای مدیریتی خودش را به درستی بروز بدهد، چگونه میتواند اتحادیه را به درستی مدیریت کند؟ کسی که نتواندمجموعه خودش را ارتقا دهد چگونه میتواند یک مجموعه را مدیریت کند؟
اگر احساس کنم در لیست کاندیدها کسانی هستند که میتوانند مدیریت اتحادیه را به درستی انجام دهند، اصلاً هیچ تردیدی نمیکنم که انصراف دهم و وارد حیطۀ انتخاباتی نشوم.
ـ دربارۀ شورای تشکل نشر هم توضیح بدهید، نظرتان درباره تشکیل آن چیست.
من شورای تشکلهای نشر را قبول دارم، شورای تشکلهای نشر یعنی شورای تخصصی کار، شورای تشکلهای نشر یعنی یک کار جمعی که تواناییهای بالقوه و بالفعلی را در اختیار اعضا، صنف واتحادیه قرار میدهد، بسیاری ازاعضا تشکلها عضو اتحادیه هم هستند، نمیتوانید بگویید در تشکل نباشید، ولی در اتحادیه باشید و بالعکس . حالا تشکلها را چه کسانی تشکیل دادهاند؟ مشوق بعضی از تشکلها هیات مدیره اتحادیه بوده است، بخشی از اینها جلسات اول را در اتحادیه و به واسطۀ تشویقهای هیات مدیره اتحادیه تشکیل دادند. تشکل باید کارِ خودش را بکند، اتحادیه هم به لحاظ قانونی نباید برگزاریِ نمایشگاه را برعهده بگیرد، ولی تعاونی میتواند. امروز تعاونی ما ورشکسته شده، و اتحادیه جلو آمده است، حرفی که من چند سال پیش درباره اتحادیه گفتم، اتحادیه باید پدری کند نه قلدری.
اتحادیه در ارتباط با تشکلها باید اقتدار داشته باشد نه قدرت، قدرت زورگویی به وجود میآورد، اقتدار حسِ بزرگی را در طرف مقابل به وجود میآورد، من چند سال پیش گفتم آقایان اتحادیه باید پدری کنند، تا وقتی فرزندی ندارید دلواپس هم نیستید، اما وقتی فرزند داشتید نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید کما اینکه در دوره یازدهم، اعضای هیات مدیره اتحادیه از تشکلها برای همکاری و همفکری و یاری اتحادیه کمک خواستند.
نکتۀ دومی که میخواهم بگویم این است که کنار هم برای هیات مدیره بایستیم تا از ظرفیتهای یکدیگر بهره ببریم نه مقابل هم، اگر در هیات مدیره از هر تشکلی یک نفر کاندید باشد، میتوان شکل قانونی برگزاری انتخابات راهم طراحی است. تشکلها روی یک نفر از اعضای خود وفاق داشته باشند اینها همه بیایند کنار همدیگر تا اتحادیه را راهبری کنند، ولی وقتی شما آمدید گفتید این نباشد، چه ناشران عمومی در آن نباشد چه اعضای تشکلها، هر کدام کنار بروند طرف دیگر مقابله میکند، تضاد و مقابله نیروها را به فرسایش میاندازد و از بین میبرد. وحدت در عمل و اغماض از خطاها و گذشت از منافع شخصی همراه با شفافسازی فعالیتها، شرط موفقیت صنف است.
ـ پس با کلیتش موافقید ولی در صورتیکه همه باشند؟
همه باشند، هیچکس نباید خارج بماند، اصلاً من اعتقاد دارم هیچ سلیقهای هم نباید خارج باشد، یکدست شدن اصلاً پاسخگو نخواهد بود، بلکه بستری برای از بین رفتن انرژیهای مثبت خواهد شد.